دربارۀ دو بیت الحاقی و مشهور فردوسی!
ز شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را به جایی رسیدهست کار
که تخت عجم را کنند آرزو
تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!
این دو بیت با وجود شهرت فراوان از استاد طوس نیستند. به همین علت در چاپهای معتبر شاهنامه مثل چاپ خالقی مطلق به عنوان ابیاتی الحاقی و غیراصیل آمدهاند. دلایل الحاقی بودن این دو بیت از نظر صاحبنظران از این قرار است:
این ابیات را در نسخههای کهنتر شاهنامه نمیتوان یافت؛
ارتباط این دو بیت با ابیات قبل و بعد بسیار ضعیف است و همچون وصلهای ناجوربه متن شاهنامه سنجاق شدهاند و با حذف آنها خللی بر سیر داستان وارد نمی شود؛
"تفو" از واژههای شاهنامه نیست و جز در یکی دو بیت الحاقی و مشکوک دیگر نیامده؛
تحقیر قومی به بهانه نوشیدن - مثلا - شیر شتر مطابق با اندیشه انسان حکیمی چون فردوسی نیست؛
از همۀ اینها گذشته باید توجّه داشت که ابیات مورد بحث در سیاق روایت آمدهاند و حتّی به فرض اصالت ، لزوماً بیانگر دیدگاه خود شاعر نیستند و...
حال که دانستیم این ابیات، به حکیم طوس و اثر انسانی و ارجمندی چون شاهنامه تعلّق ندارند ، این سوال پیش میآید که این ابیات از کجا آمدهاند؟
برای پاسخ دادن به این سوال باید نظری بیفکنیم به کتاب قصّۀ حمزه که ظاهرا قدیمترین مأخذی است که این ابیات در آن، با کمی تفاوت، آمده است. قصّۀ حمزه یکی از کهنترین روایتهای عامیانه است و آن را از زمرة حکایات عیّاران و جوانمردان میتوان شمرد. تحریرهای مختلفی از این قصّه که قرنها ورد زبان نقّالان و قصّاصان بوده، وجود دارد که از آن جمله به رموز حمزه و حمزهنامه و حمزة صاحبقران و ...می توان اشاره کرد.
روایت کهنی از این قصّه نیز به زبان عربی وجود دارد که هنوز در سرزمینهای عربی مشهور است.مرحوم جعفر شعار قصّۀ حمزه را در سال ۱۳۴۷ در دو جلد منتشر کرده است.
در چند موضع از قصّۀ حمزه ابیات مورد بحث به این صورت آمده است:
به شیر شتر خوردن و سوسمار
عرب را بدینجا رسیدهست کار
که مُلک عجمشان کند آرزو
تهو باد بر چرخ گردان تهو!
همانگونه که ملاحظه می فرمایید بین روایت این بیتها در حمزهنامه با بیتهای منسوب به فردوسی تفاوتی معنادار مشاهده می شود . این تفاوت این گمان را تقویت می کند که کاتبان حمزهنامه یا مولّف اصلی، آن را از شاهنامه به وام نگرفتهاند.
در نقل حمزهنامه به جای «تفو» « تهو» آمده که واژهای کهن به همان معنی"تفو" است و از قدمت و اصالت بیشتری برخوردار است. گویا برخی کاتبان متأخّر شاهنامه بعداً "تهو " را با تعبیر مانوستر "تفو" عوض کردهاند تا برای مردم عادّی قابل فهمتر باشد.
سیاق کاربرد این ابیات در قصّۀ حمزه – بهخلاف شاهنامههای متأخّر- طبیعی به نظر میرسد و مفهوم آن نیز با روایت کاتبان شاهنامه به شکل معناداری متفاوت است.
در روایت حمزهنامه، حمزه - قهرمان داستان - وارد دربار خسرو انوشیروان میشود و به واسطۀ خدمات و شجاعتهایی که از خود نشان میدهد ، مورد توجّه خسرو ایران قرار میگیرد، در نتیجه جمعی از درباریان بر او رشک میبرند و «تاجها بر زمین زدند که فریاد از دست عرب کشکینهخوار و پشمینهپوشِ به ریگِ بیابان پرورده! به شیر شتر خوردن و ....» مفهوم ابیات حمزهنامه این است که امان از این امیر حمزۀ عرب که کارش به جایی رسیده که در دربار انوشیروان جایگاه والایی یافته و مُلک عجم او را طلب و آرزو می کند.
چنانکه میبینیم، مضمون این ابیات، برعکس روایت موجود در شاهنامههای متأخّر نکوهش قوم خاصّی نیست، "عرب" در ابیات قصّۀ حمزه اشاره به قهرمان داستان( حمزه) دارد ، نه مردم عرب.
تاریخ دقیق تالیف قصّۀ حمزه دانسته نیست. مرحوم ذییح الله صفا معتقد بود که این کتاب به دستور حمزة بن عبدالله خارجی که در قرن دوم هجری در نواحی شرقی ایران دستگاه حکومت داشته تألیف شده است. بر اساس این دیدگاه سابقۀ کتاب قصّۀ حمزه به پیش از روزگار سروده شدن شاهنامه باز می گردد.
خلاصه اینکه این دوبیت مشهور یقیناً از فردوسی نیست و کاتبانی بعداً آنها را با تغییر عبارت و کاربری وارد شاهنامه کردهاند؛ البتّه در روزگار ما هستند کسانی که با اصرار و تعصّب عجیبی هزاران بیت اصیل و عمیق و انسانی فردوسی را رها کرده و تنها به این دو بیت الحاقی چسبیده اند!